سهشنبه، ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
نویسنده: نازنین کریمپور | زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

تقریبا همهی ما، از زمانی که مقداری از آب و گل در میآییم و توانایی تشخیص و فهم واضحتری از جهان پیرامون به دست میآوریم، متوجه میشویم که این جهان، عدالتی در کارش نبوده و نیست. خیلی وقتها این بیعدالتی را در خود و در زندگی خود و خیلی وقتها در بیرون از خود و در آدمهای دیگر پیدا میکنیم. مثالها فراوان هستند؛ به فراوانی تعداد آدمها و قصههاشان بر روی زمین. کودکی سخت، غیاب والدین، والدین ناکارآمد، فقر مالی و اجتماعی، بیماریهای بدون درمان، مرگ نزدیکان، جنگ و فاجعههایش، بدشانسیهایی که به بلای غیرقابل جبران میانجامد. راستش را بخواهید گاهی به نظر میآید بیعدالتی فراوانترین عنصر جهان امروز باشد و شاید یکی از همان رنجهای هستی که تا همیشه بر قلبمان سنگینی میکند.
ما فارسیزبانان بارها از« سعدی» زمزمه کردهایم که «بنی آدم اعضای یکدیگرند»، که به وقت دردمندشدن هر عضو از اعضا، دگر عضوها را قرار نمیماند. این قرار نماندن و آرام نگرفتن ناشی از تماشای درد کشیدن ِعضوهایی دیگر از اعضا، به انواع مختلفی در جامعه حضور پیدا میکند. یک عضو بیقرار از رنج ِ همنوع ِ خود مینویسد، یک عضو بیقرار آوازش میکند و میخواند، یک عضو بیقرار در هنرش فریاد میزند، یکی به افراد محروم خدمات رایگان میرساند و دیگری، مستقیما مطالبهگری میکند.
عضو مطالبهگر، اندوه این نابرابری و رنجی که بر همنوع میرود را میبیند و به پرسش میکشاندش: چرا؟ مطالبهگر میپرسد چرا؟ و به دنبال پاسخ پرسش خودش میرود. به علوم مختلف سیاسی، اجتماعی، روانشناسی، اقتصاد، زیستمحیطی و... مراجعه میکند تا مشکلات رایج ریشهای و الگوهای ناکارآمد جامعه را بررسی کند و برای تحقق سلامت در ابعاد مورد نظر، با دانش، تجربه و گاه به صورت فعالیتهای مشارکتیِ انسانمحور، به رفع و رجوع آنها بپردازد؛ البته، همواره از پرسیدن چرا؟ دست نمیکشد.
راستش را بخواهید، من فکر میکنم این اولین تعریفی باشد که بر چیستی سازمانهای مردمنهاد میرود. در ادامه پیرامون این موضوع بیشتر صحبت میکنیم.

سمن مختصر عبارت «سازمان مردمنهاد» در فارسی است؛ اما معادل انگلیسی آن «Non-governmental Organization» با مخفف «NGO» یعنی سازمانی غیردولتی که به حسب همین خصیصهی غیردولتی بودنش، قرار است ماهیت قوانین و عملکرد دولت را به نقد و چالش بکشد.
سازمان مردمنهاد مجموعهای غیردولتی تشکیل یافته از افراد دغدغهمند جامعه است؛ مجموعهای از افراد که به صورت داوطلبانه برای شناسایی وضعیت موردنظر (در ابعاد متفاوت) و بهبود آنها مطالبهگری، برنامهریزی و تلاش میکنند. ساختار سازمان مردمنهاد بر پایهی حضور، تعامل و ارتباط همدلانهی انسانها با یکدیگر بنا شده است و ساختاری برای مشارکت افراد از جایگاههای متفاوت جامعه با یکدیگر برای تشکیل یک زنجیرهی انسانی پویا و در حرکت دارد. زنجیرهای که در راستای اهداف نیکخواهانهی جمعی ِ خود و با دغدغهی آسایش، حقوق برابر و دموکراسی برای همه، در این مسیر حرکت میکند.
فعالیت «سازمانهای مردمنهاد» هدفمند و پیوسته است. اهداف هر سازمان میتواند دارای زمینهای متفاوت و بر پایهی دغدغههای جمعی متفاوتی باشد. امروزه ما شاهد فعالیت سازمانهای مردمنهاد بسیاری در جایجای زمین هستیم که در زمینههای متفاوت محیطزیستی، جنگ و پناهندگانش، کودکانکار و کودکان بدسرپرست، زنان، انسانهای درگیر اعتیاد و... به صورت مستقل و حرفهای تمرکز کردهاند. در همهی جوامع بشری «انجمنهای داوطلبانه و مردمی» مهمترین عرصهی شکلگیری فعالیتهای مشارکتی و ساماندهیشان به شمار میآیند. از آنجا که قلب تپندهی هر جامعهی سالمی«مشارکت اجتماعی» است، سازمانهای مردمنهاد نوعی بستر مناسب و زنده بر این امر ایجاد میکنند.
سمنها میتوانند افرادی را که به گونهای سازمانیافته با هم ارتباط ندارند، برای مسالهای جامعهمحور، کنار هم قرار دهند و با ایجاد یک شبکهی تعاملی و در نظر گرفتن منافع تمام گروهها برای شناسایی و حل مشکل نقش مؤثری ایفا کنند.
از آنجا که «سازمانهای مردمنهاد» به نفع خیر جمعی مشارکتهای دستهجمعی انجام میدهند، تنها جامعهی هدف را مورد توجه و بازیابی خود قرار نمیدهند؛ این سازمانها علاوه بر تمرکز بر فعالیتهای موردنظر، مدام و همیشه بر ارزیابی فعالیتهای خود میپردازند و داوطلبان و تسهیلگران نیز از تاثیرات آن بهره میگیرند. چنانکه تجربهی تسهیلگری و یا کار داوطلبانه در این سازمانها، انسان را در تجربهای قرار میدهد که احساس کند اینجا مدرسهای برای همه است.
این سازمانها به قلبی زنده و تپنده میمانند که تکتک افراد در جریان و پیشروی آن حضور دارند. چنانکه در تحقیقات علمی ثابت شده سازمانهای مردمنهاد نظام پنهان ارتقای سلامت جامعه هستند و باعث توسعهی اجتماعی میشوند. توسعهای که انسانمحور است، بدون مشارکت فعال مردم ثبات ندارد و در توانمندسازی افراد در حاشیه و محروم جامعه تاثیری پررنگ دارد.

در نظریهی «پیوندهای ضعیف» که اولینبار توسط مارک سنفورد گرانووتر مطرح شد، علت فقر افراد کمبرخوردار، جداییگزینی و ناتوانی آنها از برقراری ارتباط با افرادی از طبقات متوسط و بالا است که موجب منزوی شدن، بیاطلاعی از وقایع رخ داده در گروههای دیگر و ادغام نشدنشان در جامعه شده است و امکان هرگونه تحرک و اکتساب دانش نوین در خصوص موضوعات مختلف که به بهبود وضعیت زندگی آنان منجر شود، از ایشان سلب کرده است.
همچنین در نظریهی «فقر قابلیتی»، فقر، به باور سن، کمبود درآمد نیست، بلکه بیبهرگی از قابلیتهای فردی و اجتماعی است که شخص برای هدایت زندگی موردنظر خود نیاز دارد. انسانها برای دستیابی به عملکردهای گوناگونی که قادر هستند در زندگی داشته باشند، از سطوح بدوی مثل بقا، تغذیهء کافی و پیشگیری از ابتلا به بیماری و مرگ زودهنگام تا سطوح پیچیدهتر نظیر عزتنفس و مشارکت در زندگی اجتماعی باید دارای قابلیت باشند و منظور او از قابلیت فرصت گزینش اندیشه ای است که به واسطه اعطای حق آزادی و فرصت های برابر برای احراز اهداف صورت می گیرد.
بنابراین متوجه میشویم پدیده فقر، در اثر کمبود قابلیت های فردی که آزادی شخص را محدود می کند به وجود می آید و بهترین روش فقرزدایی، اتخاذ برنامهای بلندمدت است که به موجب آن، قابلیتهای فیزیکی و مالی، قابلیتهای انسانی و آموزشی، قابلیتهای سیاسی و مشارکتی را افزایش دهد و زمینهی مناسبی به منظور گسترش مشارکت، چانهزنی و مذاکره، تاثیرگذاری، کنترل و پاسخگو کردن نهادهایی اثرگذار بر زندگی آنان فراهم کند و سبب افزایش فرصتها، امنیت و بهبود وضع آنان شود.
در واقع، این همان کاری است که سازمانهای مردمنهاد انجام میدهند. اتخاذ برنامهای بلند مدت که باعث افزایش قابلیتها شود و بسترساز زمینهای مناسب باشد تا موجب توانمندسازی افراد در زمینههای ذکر شده و بهبودی وضعیتشان به صورت پایدار شود.

درصد بالایی از انسانها، با شنیدن عبارت «سازمان مردمنهاد» به یاد مجموعههای خیریه میافتند و با آن اشتباه میگیرند. اما فعالیتهای خیریهای هیچگاه در اهداف سازمانهای مردمنهاد نگنجیده است؛ چرا که اهداف این سازمانها بر بستری پایدارتر و طولانیمدتتر در راستای توانمندسازی افراد در زمینههای موردنظر است و فعالیتهای خیریهای به تنهایی قادر به این امر نبوده و نیستند؛ زیرا توانمندسازی افراد نه فقط از طریق کمکهای مالی، که از طریق مشارکت افراد و آموزشهای ساماندهی و برنامهریزی شده در راستای خودآگاهی و توانایی مداخله در تغییر شرایط اتفاق میافتد.
عملکرد سازمانهای مردمنهاد با عملکرد فعالیتهای مجموعههای خیریه متفاوتاند؛ زیرا سازمان مردمنهاد از اساس رویکرد صحیح برای بهبودی در وضعیت جامعه را ریشهای؛ و بر زمینهی نقد بر ساختارهای موجود میبیند و تلاش میکند تا از بازتولید چرخهی آسیب پیشگیری کند.
این پیشگیری از طریق کار اجتماعی با جامعهی هدف و با مقصود قدرتافزایی و در یک بستر مشارکتی صحیح اتفاق میافتد، تا به واسطهی آن، جامعهی هدف بتواند از خلال تجربههای مشارکتی، به بازاندیشی و بازسازی هویت خویش پرداخته و با آگاهی از وضعیت، شخصیتی تغییرساز از خویش بپروراند و خود، مطالبهگر اصلی این جریان شود.
سمنها، با ایجاد بستری مناسب برای ایجاد مشارکتهای اجتماعی برابر و دو سویه، عامل قدرتافزایی، توانمندسازی، همدلی و همبستگی، افزایش خودآگاهی و در نهایت سلامت اجتماعی است. بستری که میتواند در مسیرش مفهوم خانه و امنیت را به اذهان برگرداند و همزمان مدرسهای باشد که همگان در آن حضور مییابند. جایی که افراد به کمک معاشرتها و مشارکتها در زمینی شفاف، به احساس تعلق نزدیک شوند و در ساختار دیکتاتورمآبانه و منفعلانهی جامعهی حاضر، قدرت، اثرگذاری و نرمیِ حضور خود را کاملا تجربه کنند.
سازمانهای مردمنهاد؛ محملی برای شنیده شدن صداهای در حاشیه است و دغدغهی قدرتافزایی ِ مطرودین و بسترسازی برای ایجاد تجربههای مشارکتی در راستای ساخت سوژههای توانمند، مطالبهگر و فعال را دارد.