سهشنبه، ۲۴ تیر ۱۴۰۴
نویسنده: حامد درخشان | زمان مطالعه: ۳ دقیقه

در دنیایی که مملو از اخبار نگرانکننده، درگیری، بحرانهای اجتماعی و فشارهای روانی است، کودکان یکی از آسیبپذیرترین گروهها به شمار میروند. بسیاری از والدین، معلمان و مربیان در چنین شرایطی تصور میکنند که با کنترل شدیدتر، دور کردن کودک از واقعیتها یا تصمیمگیری بهجای او، میتوانند از او محافظت کنند. اما واقعیت این است که کنترل افراطی اضطراب کودک را کاهش نمیدهد و آن را بیشتر و عمیقتر میکند.
وقتی کودک احساس کند که هیچ انتخابی ندارد و حتی در سادهترین امور هم برایش تصمیم گرفته میشود، حس ترس، کنجکاوی و ناتوانی در او تقویت میشود. ذهن کودک از ابهام میترسد و تنها راه کاهش این ابهام، دادن فرصت تجربه و تصمیمگیری در حد توان او است.
در این مقاله تلاش میکنیم نشان دهیم که چگونه میتوان به جای تبدیل شدن به مزاحمی نگران، یک همراه و حامی واقعی برای کودک باشیم. همراهی که به کودک کمک میکند در برابر بحرانها مقاومتر، آگاهتر و مستقلتر رشد کند.
حمایت واقعی از کودک یعنی والدین، معلمان یا مربیان به او این فرصت را بدهند که در حد توان و سنش، خودش تصمیم بگیرد، نتایج تصمیمش را تجربه کند، و از آن یاد بگیرد. وقتی کودک احساس میکند که نظرش مهم است و حق انتخاب دارد، به اطرافیانش نزدیکتر میشود، احساس تعلق و صمیمیت بیشتری دارد و به تدریج، مسئولیتپذیری و تعهد بیشتری نسبت به تصمیمهایش پیدا میکند. این فرایند باعث رشد «خودمختاری» در کودک میشود؛ یعنی اینکه کودک یاد میگیرد در موقعیتهای پیچیده و سخت، بدون وابستگی افراطی به دیگران، بهتر فکر کند و انتخاب کند.
در مقابل، کنترلگری و مزاحمت یعنی والد یا مربی بهجای اینکه کودک را راهنمایی کند، برای او تصمیم بگیرد، اجازه اشتباه ندهد، یا آزادی تجربه کردن را از او بگیرد. این رفتار باعث فاصله گرفتن کودک میشود و به مرور اعتمادبهنفس و قدرت تصمیمگیریاش را تضعیف میکند. در نتیجه، کودکی که همیشه کنترل شده، در آینده برای تصمیمهای مهم زندگی دچار اضطراب یا وابستگی شدید به دیگران میشود.
حمایت واقعی از کودک، یعنی محیطی ایمن، قابل پیشبینی، گرم و همدلانه برای او فراهم کنید؛ محیطی که در آن کودک بتواند رشد کند، تصمیم بگیرد، اشتباه کند، بیاموزد و احساس کند ارزشمند و پذیرفته است.
یکی از پایههای رشد سلامت روان در کودک، تجربهی عشق و پذیرش بیقیدوشرط است.
چطور انجامش بدهید؟
شنیدن احساسات کودک بدون قضاوت یا عجله برای «درستکردن» آنها؛
نشاندادن همدلی در موقعیتهای ناراحتکننده: «میفهمم که ناراحتی...»؛
استفاده از زبان بدن مثبت مانند تماس چشمی، لبخند، آغوش، لمس حمایتی؛
حمایت از استقلال به معنای رهاکردن کودک نیست؛ بلکه فراهمکردن فرصت برای تمرین تصمیمگیری در فضای امن است.
چطور انجامش دهید؟
دادن انتخابهای محدود: «میخوای اول تکلیف ریاضی رو انجام بدی یا نقاشی؟»؛
تشویق پرسیدن، فکر کردن، و حلمسئله؛
پذیرش اشتباهات کودک به عنوان بخشی از یادگیری؛
کودک بدون مرزها، نه احساس آزادی بیشتر، بلکه اضطراب و سردرگمی را تجربه میکند. حمایت یعنی مرزهای روشن اما انعطافپذیر.
چطور انجامش دهید؟
داشتن قوانین مشخص و قابل پیشبینی در خانه؛
توضیح دلیل قوانین به زبان کودک؛
تبعات طبیعی و منطقی به جای تنبیه یا تهدید؛
کودکان بیشتر از آنچه میشنوند، از آنچه میبینند یاد میگیرند.
چطور انجامش دهید؟
نشاندادن مدیریت هیجانی در شرایط استرسزا؛
عذرخواهی در صورت اشتباه (حتی از کودک)؛
نشاندادن احترام در ارتباط با دیگران؛
ایجاد فضایی برای گفتوگو به کودک احساس ارزشمندی و امنیت میدهد.
چطور انجامش دهید؟
پرهیز از قطعکردن حرف کودک؛
پرسیدن سوالات باز: «چی باعث شد ناراحت بشی؟»
تایید احساسات بدون لزوماً تایید رفتار؛

در مسیر والدگری یا همراهی با کودکان، وسوسه کنترل، اصلاح یا «نجات دادن» همیشه وجود دارد؛ بهخصوص وقتی از آینده، آسیبها یا شکستهای احتمالی میترسید. اما حقیقت این است که کودکان برای رشد واقعی، بیش از آنکه به مراقبی همیشه نگران نیاز داشته باشند، به بالغی آرام، شنوا و قابل اعتماد احتیاج دارند؛ کسی که آنها را جدی بگیرد، مرز بگذارد، ولی برای کشف و آزمودن جهان، به آنها فضا هم بدهد.
حمایت از کودک به معنی گوشدادن بدون داوری، توضیح بدون تحمیل، هدایت بدون کنترل است؛ یعنی پذیرفتن اینکه کودک ما انسان مستقلی با مسیر، احساسات و خطاهای خودش به حساب میآید. در نهایت، اگر بخواهیم کودکی مستقل، توانمند و شاد داشته باشیم، باید خودمان کنار کودک بودن را تمرین کنیم نه اینکه مزاحمش باشیم و کنترلش کنیم.